وی در سال ۱۳۴۹ به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ملحق شد. فرشید مثقالی و آراپیک باغداراسیان بنیان گذاران بخش فیلم های انیمیشن کانون بودند او در اولین سال، دو فیلم «آقا هیولا و سوء تفاهم» را برای کانون ساخت که در همان سال برنده جایزه مخصوص فستیوال فیلم های کودکان تهران شد. طی سال های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ در ضمن تولید فیلم های انیمیشن برای کودکان، سرپرستی قسمت گرافیک کانون را نیز به عهده گرفت. در همین سال ها بود که پوسترهای متعددی برای فیلم های کانون و فستیوال فیلم های کودکان ساخت. در سال ۱۳۵۳ جایزه هانس کریستین آندرسن را از آن خود کرد. این جایزه طی مراسمی که آن سال در ریودوژانیرو در برزیل برگزار شد به او اهدا شد.

سال ۱۳۵۸ به پاریس رفت و طی چهار سال اقامت در آنجا به نقاشی و مجسمه سازی پرداخت که تمامی آثار او در گالری سامی کنیگز پاریس به نمایش گذارده شد.

 

وی در سال ۱۳۶۵ به آمریکا رفت و در کالیفرنیا استودیوی گرافیک خود را به نام «دسک تاپ استودیو» به راه انداخت و به کارهای گرافیک ادامه داد. در سال ۱۳۷۳ به شهر سانفرانسیسکو رفت و به تولید کارهای مالتی مدیا و طراحی و ساخت فضاهای ویرچوال ریالیستی برای اینترنت پرداخت و پس از سال ها کسب تجربه از سال ۱۳۷۶ در تهران مشغول به کار شد. فرشید مثقالی از اعضای پیشکسوت انجمن تصویرگران است و در حال حاضر ریاست انجمن طراحان گرافیک ایران را به عهده دارد.

برخی از جوایز وی :

جایزه اول بی ینال «بولونیا» ایتالیا در سال 1348 برای تصویر گری کتاب ماهی سیاه کوچولو

جایزه بی ینال «براتیسلاوا» چکسلواکی در سال 1348 و برای همان کتاب ماهی سیاه کوچولو

جایزه بی ینال کتاب  بولونیا در سال 1350  برای تصویرگری کتاب قهرمان

جایزه «سیب طلا» بی ینال ‏‏«براتیسلاوا» (چکسلواکی) در سال 1351 برای تصویرگری کتاب «آرش کمانگیر»

جایزه «هانس کریستین اندرسون» (نوبل ادبیات کودکان و ‏نوجوانان) در سال 1353 برای مجموعه آثار تصویرگری کودکان

جایزه مخصوص فستیوال فیلم «ونیز» ایتالیا برای فیلم «پسر و ساز و پرنده» (1352(

جایزه مخصوص فستیوال فیلم «مسکو» برای فیلم «دوباره ‏نگاه کن» (1354)

جایزه بزرگ فستیوال فیلم کودک «جیفونی» ایتالیا برای فیلم «دوباره نگاه کن» (1354)

سومین جایزه بی ینال پوستر «ورشو» لهستان (1356)

جایزه «نوا» از ژاپن برای کتاب «من ‏و خارپشت و عروسکم» (1364(

 

موفقیت‌های فیلم:

این داستان یکی از داستانهای پرمحتوا است که به کارگردانی داریوش مهرجویی و فیلم نامه نویسی ایشان و به بازیگری عزت الله انتظامی در نقش مشدی حسن و نیز علی نصیریان در نقش مش اسلام در سال ۱۳۴۸ به اجرا درآمد. از دیگر بازیگران فیلم: جمشید مشایخی، خسرو شجاع‌ زاده، محمود دولت آبادی، جعفر والی، پرویز فنی‌ زاده، عصمت صفوی، مهین شهابی هستند.

در رای گیری منتقدان سینمای ایران در سال‌های 1351، 1367‌، 1378 ‌این فیلم به‌عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران برگزیده شد.

این فیلم در جشنواره‌های کن، برلین، مسکو، لندن و لس‌آنجلس و دیگر نقاط به ‌نمایش درآمده است.

خلاصه داستان:

مش‌ حسن شخصیت اصلی فیلم، علاقه‌ ی عجیبی به گاو آبستنش دارد، تاحدی‌ که به ‌نوعی با او عشق‌ بازی می‌کند، سر به‌ سرش می‌گذارد و گاهی در غذا خوردن با او همراهی  می ‌کند.

 

مش‌حسن در روزی‌ که برای کار به شهر می‌ رود، گاوش به دلایلی نا معلوم می‌ میرد و اهالی روستا تصمیم می‌گیرند که به مش‌ حسن بگویند که گاوش گم شده است. زیرا که می‌ دانند با شنیدن خبر مرگ، ضربه‌ ی بزرگی به او وارد می‌شود، مش‌ حسن از سر کارش می‌آید و نهایتاً از مش اسلام می‌شنود که گاوش فرار کرده و گم شده.

جنون و توّهم مش‌ حسن تا جایی پیش می‌ رود که احساس می‌ کند که گاو شده  و این جنون و توّهم او را تا جایی پیش می ‌برد که سرش را به در و دیوار می‌کوبد و رفتارهایی شبیه  گاوها نشان می‌ دهد. اهالی روستا تصمیم می ‌گیرند که او را برای مداوا به شهر ببرند که در راه مش‌ حسن فرار می‌ کند و از تپه ‌ای پایین می‌ افتد و می‌ میرد.

نقد داستان:

در زندگی روستایی، گاو و گوسفند هستی  یک زندگی هستند  و نابودی آن پیامدهای  ناگواری را به‌همراه دارد؛ آنهم  گاوی که آبستن باشد. فیلم برگرفته از داستان چهارم از مجموعه‌ ی عزاداران بیل، نوشته‌ ی غلام حسین ساعدی است. علاوه بر داستان قدرتمند و ساختارمندش که درون یک بافت روستایی و بستری از جامعه‌ ای تماماً ایرانی و بومی اتفاق می‌ افتد، جهان اجتماعی و فرهنگی یک جامعه را با زبانی‌ گیرا به نمایش می ‌گذارد.

ترس ازدست دادن، نیاز شدید و حیاتی و عشق به گاو، مش‌حسن را مجنون‌ وار، دیوانه‌ ی گاوش کرده است. ازدست دادن چنین چیزی، قطعاً می ‌تواند ضربه ‌ای جبران‌ ناپذیر به او وارد کند که این اتفاق رخ می ‌دهد و او را دچار فروپاشی ذهنی تا مرز توّهم گاوشدگی و نهایتاً مرگ پیش می‌برد.

 

این داستان دو پیام دارد:

1- برده کشی و استثمار : در ادبیات نمادی , گاو مصدر و نماد برده کشی است زیرا از گاو هم از زنده ی آن و هم از مرده ی آن استفاده می کنند که حتی به اندازه ی یک خر نیز جفتک نمی اندازد ! که همین مصداق نهایت استثمار این موجود توسط ما انسانهاست به گونه ای که : ۱- شخم می زند (زور و توان)

 ۲- شیره ی جان او را می گیرند ۳- تا زمانی که جان دارد از آن بار می کشند ۴- هنگامی که او را می کشند یا می میرد از گوشت , پوست , استخوانها و نیز شاخ او و بعدها کله و پاچه و حتی مغز او را می خورند.

2- خود باختگی : یعنی کسی که همه ی اراده , خواست , علاقه و حتی خود را در یک چیز یا صفتی یا حالتی درمی بازد و در اینجا مشدی حسن خود را گاو می پندارد که در حقیقت به این معناست که نه تنها مشدی حسن بلکه تمام مردهایی  که درون قصه در طویله رو به روی وی ایستاده اند به نوعی گاو هستند ولی نمی دانند.

 برای داشتن مراحل چهارگانه نقد پوستر فایل اینجا کلیک کنید.